یادگیری
همان گونه که مستحضرید اهمیت علم روان شناسی درکشورمان به صورت مدرن آن در چند دهه ی اخیر، بیش از پیش آشکار شده است.
به عبارت دیگر می توان گفت برای حل قسمت عمده ای از مسائلی که بشر امروز با آن روبرو است باید از علم روانشناسی کمک گرفت.
در همین راستا کتاب روان شناسی سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی بیش از یک دهه است که در چرخه ی آموزش کشور قرار دارد. مرکز یادگیری تبیان نیز به منظور یاری رساندن به شما دانش آموزان و دانشجویان عزیز، سلسله مقالاتی را در این ارتباط در نظر گرفته، که امید است مورد بهره مندیتان قرار گیرد.
برای یادگیری تعاریف متفاوتی بیان شده است. مثلا: یادگیری یعنی تغییر نسبتا دایمی رفتار که در اثر تجربه حاصل می شود.
بنابر این تعریف تغییرات رفتار در اثر رشد یا تغییرات فیزیولوژیک یادگیری محسوب نمی شوند، فرضا وقتی کودک به یک سالگی می رسد، تغییراتی از نظر قد و وزن پیدا می کند یا وقتی در تاریکی قرار می گیریم تغییراتی در دستگاه بینایی ما به وجود می آید، اما هیچ یک از این دو، یادگیری به حساب نمی آید.
غیر از بازتاب های طبیعی، تقریبا همه رفتارهای انسان تحت تأثیر یادگیری است، اما در مورد حیوانات این طورنیست، رفتار حیوانات تا اندازه ی زیادی غریزی یا ذاتی ست.
ماهی ها وقتی به دنیا می آیند شناکردن می دانند. سارها به طور غریزی می دانند که چگونه آواز بخوانند و چگونه لانه درست کنند. اما تنوع و پیچیدگی رفتار انسان اصولا نتیجه یادگیری از راه تجربه است.
تجربه برای یادگیری راه رفتن، حرف زدن به زبان مادری و محیط، جنبه بنیادی دارد. ما خواندن، محاسبه کردن، و استفاده ی سمبلیک ازتصاویر هندسی را می آموزیم. یاد می گیریم که وقتی گرسنه هستیم به دنبال غذایی برویم که در فرهنگ ما پذیرفته شده است. نوع غذایی را که انتخاب می کنیم، به ارث نبرده ایم، بلکه به مرور یاد گرفته ایم. رفتار هایی که از نظر اجتماع قابل پذیرش یا غیر قابل پذیریش هستند، یاد می گیریم.
یکی از جنبه های یادگیری، شرطی شدن است.
شرطی شدن یعنی بین دو رویداد ارتباط برقرار کردن، به نحوی که وقتی یکی ظاهر شد، دیگری نیز ظاهر شود. برای نمونه مسلما در رانندگی دیدن چراغ قرمز می ایستیم نه چراغ سبز.
این دانش را که با دیدن چراغ قرمز توقف کنیم، بدو تولد نداشتیم. در واقع ما معنای این علایم را یاد گرفته ایم. چون آن ها با سایر رویداد همراه شده اند، یعنی رعایت قانون ترمز با قرمز شدن چراغ باعث جلوگیری از تصادفات رانندگی و جریمه شدن، شده است، ما آن را انجام می دهیم.
ایوان پاولف فیزیولوژیست روسی اولین کسی بود که این نوع یادگیری، یعنی ایجاد پیوند بین رویداد ها را مورد مطالعه قرار داد.
او در جریان تحقیقات خود روی سگ ها کشف کرد که حیوانات نیز می توانند بین رویداد ها ارتباط برقرار کنند. در آزمایشات پاولف وقتی گوشت در دهان سگ قرار می گرفت، حیوان بر اساس ساخت زیستی خود، بزاق تراوش می کرد. ترشح بزاق در برابر گوشت، یک پاسخ طبیعی یا غیر اکتسابی یا غیر شرطی است که بازتاب نامیده می شود.
در این جا گوشت محرک نامیده می شود، یعنی عاملی که موجب واکنش ارگانیسم می گردد.
پاولف نشان داد که بازتاب ها نیز در اثر ارتباط، آموخته یا شرطی می شوند. مثلا صدای سینی غذا، حتی صدای پای دستیار آزمایشگاه، باعث ترشح بزاق حیوان می شد. در واقع یاد گرفته بود.
پاولف این نوع پاسخ های بزاقی را بازتاب های شرطی نامید. این بازتاب ها به شرطی ایجاد می شوند که محرک خنثی مثلا در اینجا، صدای سینی غذا و محرک غیر خنثی که در این جا خود غذاست، _و به طور طبیعی پاسخ ترشح بزاق را ایجاد می کند_ بار ها با یکدیگر همراه شوند.
امروزه بازتاب های شرطی را معمولا پاسخ های شرطی می نامند. بنابراین پاسخ شرطی، آموخته می شوند.
پاولف آزمایش خود را با کمی تفاوت چند بار تکرار کرد. بدین ترتیب که مدت کوتاهی پیش از دادن غذا به حیوان، زنگی را به صدا در آورد. پس از چند بار تکرار، سگ در مقابل صدای زنگ نیز براق ترشح می کرد، چون بین صدای زنگ و به دنبال آن، غذا ارتباط برقرار کرده بود. و در واقع شرطی شده بود.
مسابقه وبلاگ برتر ماه
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مطالب علمی ، ،
برچسبها: