حماسهي مسخره/ سخرهي حماسه/ حماسهي هجایی، از گونههای ادبی است که نویسنده یا شاعر، سبک والا و مفاهیم گرانمایهي حماسی را بهکار میگیرد تا به سلسله رویدادهای پیش پا افتاده و کم اهمیّت بپردازد.[1] به عبارت دیگر شاعر یا نویسنده با تقلید از سبک فاخر حماسی، موضوعی کوچک و ناچیز را رنگ حماسه میزند و باعث تشخّص و برجستگی آن میشود.[2] در حماسهي مضحک، ستیز بر سر امر حقیری است و خواننده با مشاهدهي ستیز و درگیری قهرمانان مضحک که در اصل صورت فکاهه و نمونهي مبتذل قهرمانان حماسیاند، به ریشخند آنان مینشینند.[3] این نوع بر خلاف حماسههای واقعی از زندگی امروزین انسان مایه میگیرد و جنبهي طنز و مسخره دارد. بودلر، نویسندهي فرانسوی، میگوید: "حماسهي طنز آن است که از زندگی امروز بشر، ابعاد حماسی را استخراج و مشخص کنیم و به خود نشان دهیم که چگونه با کراوات و پوتینهای واکسزده، شاعرانه زندگی کنیم."[4]
حماسه اگرچه خود يک نوع مستقل است؛ اما به سبب گستردگي موضوعات آن، در درون خود انواع متفاوتِ ديگري نيز نهفته دارد[5]. حماسهي مضحک در واقع هجوی است که با واهی جلوه دادن موضوعی که بدان میپردازند، آنرا به سخره میگیرند. هدف حماسهي مضحک، تمسخر اعمال و رفتار پیش پا افتاده است.[6] در حماسهي مضحک، قراردادها و سنتهای حماسی همچون نبردها، یاریخواهیها، تشبیهات حماسی و توصیفهای قراردادی به تمسخر گرفته میشود. در این نوع، سبکی فخیم را با موضوع یا مضمونی معمولی درمیآمیزند تا هر دوی آنها (سبک و مضمون) را به باد تمسخر گیرند. حماسهي مضحک مانند تیغ دو دمی است که گاهی نوجویان آنرا بهکار میگیرند تا سنتگرایان هم عصر خویش را سخره کنند و گاهی نیز سنتگرایان از آن بهره میجویند تا شخصیّتی غیر حماسی از دورهي خویش را همچون قهرمانان و سلحشوران بنمایانند.[7]
صفت ممیّز حماسهي مضحک، ناهمسازی میان موضوع و سبک یک اثر است. به این معنا که برای بیان موضوع هجو و بیارزش از سبکی والا استفاده کنند یا سبکی سست را برای مسخره گرفتن موضوعی والا بهکار گیرند.
"بورلسک و نقیضه"، عرصه های حماسه ي مضحک هستند. بورلسک، نوعی کمدی است که در آن موضوعی عوامانه با انشاء عالی و کلماتی فاخر که خاص حماسه است، بازگو شود. هدف این نوع به مسخره گرفتن اعمال و رفتار پست و مبتذل است. در اروپا نوشتن انواع بورلسک سابقهای طولانی دارد و به خصوص از قرن هفدهم میلادی به بعد این شیوه در همهي انواع ادبیات تجربه شده است. در ادبیات فارسی، بورلسک بهعنوان نوع خاصی از ادبیات شناخته نیست، اما بعضی از انواع آنرا در لابهلای آثار گذشتگان و معاصران میتوان یافت.[8] بهعنوان نمونه میتوان شعر "مرد و مرکب" سرودهي مهدی اخوان ثالث را ذکر کرد. در این شعر، شاعر زبان فخیم حماسه را بهکار میگیرد تا نشان دهد، دوران قهرمانهای نترس و دلاوریهای بزرگ به سر آمده و انتظار انسانهای مفلوک برای آنکه منجیای از سرزمینهای دور بیاید و با اعجاز آنان را از زیر بار ستم نجات دهد، بیهوده است؛ زیرا قهرمان این دوره موجودی دروغین است که سلاح دروغین برمیگیرد و بر مرکب دروغین مینشیند و هنگامی که به زعم خود، پا در راه نبرد و هماوردطلبی مینهد، از دیدن سایهي خود دچار آنچنان وحشتی میشود که به قعر نیستی فرو میافتد.[9] امروزه بورلسک بیشتر به نمایشهای کمدی همراه با قطعات فکاهی و رقص و آواز اطلاق میشود.[10]
نقیضه هم تقلید خندهآور و مسخرهآمیزی از یک شکل ادبی یا نمایش جدی است. نقیضه یا مضحکه در غرب، نخست در سالهای آغاز سدهي هفدهم میلادی پدید آمد و بازتابی در برابر نمایشهای رایج و آشنای آن زمان بود. یکی از نخستین نمونههایی که نشانهي این نوع تقلید را با خود داشت، داستانهای عاشقانه و مردمپسند در زمان ویلیام شکسپیر، نویسندهي انگلیسی، بود.[11] همچنین "میز خطابه" نوشتهي نیکولا بوالو، شاعر و منتقد فرانسوی از این شمار آثار ادبی است. این سخره حماسه با مشاجرهي دو مقام عالی رتبهي کلیسایی بر سر جایگاه میز خطابه در کلیسا آغاز میشود و با نبرد در یک کتاب فروشی که طرفداران این دو در آن، آثار نویسندگان نوجو و سنتگرا را به طرف یکدیگر پرتاب میکنند، پایان مییابد.[12]
در ادبیات کلاسیک ایران نمونههایی از حماسهي مضحک به چشم میخورد. منظومهي "موش و گربه" یکی از این نمونهها میباشد. عبید زاکانی در منظومهي مذکور، جنگ میان موشها و گربه را به شیوهي شاهنامهي فردوسی و حماسههای رزمی روایت میکند. همچنین داستان "مزعفر و بغرا" اثر بسحاق اطعمه که در آن موضوعی مسخره و مضحک با زبان و شیوهي بیان حماسی بهکار رفته است، از نمونههای حماسهي مضحک فارسی به حساب آورد.
از دیگر نمونههای درخشان حماسهي مضحک در ادب فارسی، جنگنامهي "صوف و کمخا" نوشتهي مولانا محمود نظام قاری از شعرای نیمهي دوم قرن نهم هجری است. در این منظومه نیز شاعر، جنگ میان دو نوع لباس یعنی صوف (لباس معروف) و کمخا (جامهي نفیس و منقش یکرنگ) را به زبان حماسی بیان میکند و به روال شاهنامه مراحل جنگ را از ابتدا تا آنجا که ارمک واسطهي صلح و صفا میشود، حکایت میکند.[13]
منظومهي "ملخنامه" نیز در زمرهي حماسههای مسخره جای میگیرد. این منظومه در بحر متقارب و دربارهي حملهي ملخها به کرمان و نواحی پیرامون آن در سال 1283 قمری سروده شده است. ملخنامه بر خلاف حماسههای فارسی با ساقینامهای آغاز میشود و در پایان ساقینامه، لحن حماسی به خود میگیرد و به حملهي ملخها به کرمان و نواحی آن میپردازد.[14]
بیشتر حماسههای مضحک اروپایی با یاریجویی از الهامات و نیروهای امدادگر آسمانی آغاز میشوند و از تمهیدات حماسی، نظیر سخنان صریح و رسا، نیروهای فراطبیعی، هبوط به جهان زیرین و مانند آن بهره میگیرند. از همینرو، چشمانداز گستردهای جهت ارائهي خلاقیّت و نوآوری شاعر یا نویسنده فراهم میآورند.[15] "هومر" همچنان که پایهگذار برخی از انواع ادبی است، در حماسهي مضحک نیز دستی دارد و قدیمیترین نمونهي آنرا در آثار وی میتوان یافت "نبرد موشها و وزغها".[16] بسیاری از منتقدان و کارشناسان، این بورلسک را الگوی حماسههای مضحک پدیدآمده در سدهي هجدهم میلادی، سالهای زریّن حماسههای مضحک میدانند. قصیدهي "تباهی طرهگیسو" سرودهي الکزاندر پوپ، شاعر و هجونویس انگلیسی، از حماسههای مضحک معروف در این دوره است. پوپ در این قصیده که خود آنرا شعری قهرمانی ـ خندهدار تلقی میکند، ستیز دو خانواده را بر سر طرهگیسو شرح میدهد. در این سالها، حماسههای مضحک بیشماری در ادبیات غرب پدید آمد که از آن شمارند:
قصیدهای دربارهي "گربهي غرقشدهي طوسی و ماهیها" از تامس گری، شاعر انگلیسی، منظومهي "تباهی باکت" از الساندرو تاسونی، شاعر و نویسندهي ایتالیایی، "مک فلکنو" از جان درایدن، شاعر انگلیسی، "داروخانه" از سمیوئل گریث، پزشک انگلیسی، "تام انگشتی" از هنری فیلدینگ، داستاننویس و نمایشنامهنویس انگلیسی، "دون خوان" از لرد بایرون، شاعر انگلیسی و "پودینگ شتابزده" از جوئل بارلو، شاعر و سیاستمدار آمریکایی که منظومهای در سه بند و چهارصد خط دربارهي نبرد میان بشقاب و حلیم و ذرت است.[17]
حماسهي مضحک نه تنها در ادب رسمی که در افسانههای عامیانه نیز نمونههای چشمگیری دارد. افسانهي "اردشیر کچل و چهل نره شیر" یکی از نمونههای آن در ادبیات شفاهی است.[18]
[1] . انوشه، حسن؛ فرهنگنامه ادبی فارسی، تهران، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات، 1376، چاپ اول، ص538
[2] . داد، سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، انتشارات گلشن، 1382، چاپ اول، ص 288
[3] . قاسمزاده، محمد؛ حماسه مضحک، نشریه کلمه، 1372، دوره هفتم و هشتم، ص 80
[4] . شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران، انتشارات فردوس، 1381، چاپ نهم، ص 54
[5] صرفي، محمدرضا؛ و مدبري، محمود؛ بصيري، محمدصادق؛ و ميرزا نيک نام، حسين؛ انواع ادبي در حماسههاي ملي ايران، پژوهشنامه زبان و ادب فارسي (گوهر گويا)، زمستان 1387، 24 (پياپي 8)، ص12
[6] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 538
[7] . همان، ص 538
[8] . میرصادقی، میمنت؛ واژهنامه هنر شاعری، تهران، انتشارات مهناز، 1376، چاپ اول، ص 43
[9] . کهنموییپور، ژاله؛ فرهنگ توصیفی نقد ادبی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، صص 98 و 99
[10] . میرصادقی، میمنت؛ پيشين، ص 43
[11] . شهریاری، خسرو؛ کتاب نمایش، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1365، چاپ اول، ص 273
[12] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 538
[13] . داد، سیما؛ پيشين، ص 289
[15] . همان، ص 539
[16] . همان، ص 80
[17] . انوشه، حسن؛ پيشين، ص 538
[18] . قاسمزاده، محمد؛ پيشين، ص 82
مسابقه وبلاگ برتر ماه
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: ادبیات فارسی ، ،
برچسبها: